سوال از شیطان ؟
نوشته نذ یر ظفر نوشته نذ یر ظفر

       -  اندیانا 27 دسامبر 2011

 

شبی مردی به رویای پر یشان

تکلم داشت با ابلیس و شیطان

ازو پرسید کای ابلیس بد کار

چرا طاعت نکردی بهر دادار ؟

تو ادم را چرا اغوا نمودی ؟

برون از جنت الماوی  نمودی

اگر تو سجده میکردی به آدم

همه میبود دور از خانهء غم

همه در باغ جنت زنده بودیم

چو خورشید بقا تا بنده بودیم

می افزایی به انبار گناه ها

تو می باشی خریدار گناه ها

جهان یکسر پر یشانی گرفته

ز کار دزد و از جانی گرفته

مسلمان با مسلمان جنگ دارد

کفر با کفر صد نیرنگ دارد

یهود و هندو و گبرو نصارا

به فرق هم بکو بند سنگ خارا

اگر یک سجده میکردی به آدم

بهشت بودی سرای جمله پیهم

چو ابلیس این سخن بشنید افتاد

بروی خاک ها می کرد فریاد

که ای او لاد آدم گوش کن گوش

نکن این حرف های من فراموش

مرا گفتا خداوند  جهان ساز

که بر آدم نمایم سجده از ناز

برایم آدم هر چند معتبر بود

ولی اولاد هایش  کان شر بود

گنه کارم ولی فکرم چنان است

که نسل ادمی بهر زیان است

ببین ای دوست در دنیای فانی

چومن  شیطان های جاودانی

کند شیطان به شیطان دستیاری

 کند انسان  به انسان  انتحاری

منم شیطان ولی نه دزد و قاتل

اگر چه است کارم جمله باطل

اگر انسان خدا را دوست دارد

بباغ دل گلی عصیان  نکارد

چسان من سجده میکردم به آدم

که نسل اش کرده دنیا را به ماتم

ملک بودم به شیطانی رسیدم

به این روزی پر یشانی رسیدم

ولی آدم چرا حر فم کند گوش

چرا سازند خدای خود فراموش

منم اکنون به مثل امپراطور

حکمرانی نمایم تا لب گور

به زیر امر من صد جنگسالار

مسلح از برای قتل و کشتار

سپاه دیگرم دزدان دوران

کند قا چاق هیروهین و انسان

چپاول گر بود شاگرد ممتاز

به مضمون طمع در چوکی آز

مرا شا گرد های بیکران است

ملا و قاضی هم از جمع آن است

چرا من سجده میکردم به ا دم؟

که نسل اش را  شدم استاد  این دم


December 28th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان